برای اخرین بار موهایش را...

هدی

⭐⭐سوپر استار⭐⭐
عضویت
May 14, 2023
جنسیت
خانم
بی اختیار نوازش کردم ....

گمانش سخت بود که این روز می آید ...
ولی امد ..
سالهاست خودم را برای این روز آماده کرده بودم ...
دست هایش دیگر گرم نیست ...
گویی دیگر به من گرمای نخواهد بخشید ...
چشم هایم دیگر نگاهم نمی کند ....
حتی برای لحظه ای کوتاه دیگر صدایم نمی کند....
به همه گفتم بیایند ...
رسید ان روز شوم جدایی



شانه ای ابی در دست دارم
خودم برایش ماه پیش خریدم..
می خواهم برای اخرین بار موهایش را شانه کنم
قبل از رفتنش .....

اولین برس شانه را که کشیدم ...
یاد بافت موهای بلندش افتادم
زمانی می بافت
زمانی باز می گذاشت
وگاهی....

اشک هایم مجالی به من نمی دهد
کاش نرود
کاش توان داشتم جلوی رفتنش را بگیرم ....
ولی او می رود
چاره ای ندارد ...
دست تقدیر است ...
سرنوشت اینطور رقم زده ....
لبخندش را خوب به یاد دارم

صدای کلید در قفل می آید...


دیگران امده اند ..
برای بردنش امده اند ...


دیگر تمام شد

گمان می کرد روزی که نباشی خواهم مرد ...
مرا ببخش
که هنوز نفس می کشم ...

دوست دارم .............

مادرم
 

بالا