بچه ها من تصمیم گرفتم

[Melody]

آره من سلامتیم الویته برام پس به خودم استرس نمیدم که مریض نشم


عاشقتم

تو خونه حتی جلو بچه هر لباسی دلت خواست نمبتونی بپوشی
مراقب حرفت و رفتارت جلو شوهرت باید باشی

 

[سرنوشت]

تو خونه حتی جلو بچه هر لباسی دلت خواست نمبتونی بپوشی
مراقب حرفت و رفتارت جلو شوهرت باید باشی

آره اینم هس تا دلت بخواد هس ❤

 

[Melody]

آره اینم هس تا دلت بخواد هس ❤

اره عزیزم❤
مزیت زیاد داره

 

[Choi mary]

بچه ها من اوایل دوست داشتم بچه دار شم بعدا هم گاهی دوست داشتم یا میگفتم به سرپرستی بگیرم

بر اساس اون اعتقادی که تاپیک قبل گفتم دوست ندارم دیگه بچه دارشم به سرپرستی هم دوست ندارم بگیرم

آره منم ته دلم یه جورایی دوست دارم مادر بشم شده غصه بخورم ولی اونجوری نیستم همش عذاب بکشم و تنهایی سعی می کنم شاد باشم

ولی حس می کنم نشم بهتره

بعد اینکه به بدیش فکر می کنم و راحتم

هلاک بچه نیستم

حرف مردمم برام مهم نیس فقط تو بحث آبرو مهمه

بیارمم شایدکلا نشم یا نمونه

آدم نمیدونه چی به سرش میاد

(دوبارم سقط داشتم دهانه رحمم زود باز شد آزمایش سقطم ندادم هنوز )

شوهرم دیگه چیزی نمیگه

به بقیه هم اعتقادمو گفتم

نمیدونم تا کی این حسو دارم تازگی تصمیمم این شده نه دعا می کنم نه دکتر میرم کلا بچه نمیخوام

شوهرت هم باهات هم نظره؟

 

[سرنوشت]

شوهرت هم باهات هم نظره؟

آره تقریبا انگار

فعلا که چیزی نگفته

 

[Choi mary]

آره تقریبا انگار

فعلا که چیزی نگفته

مطمین شو اگه اون بچه بخواد ممکنه به مشکل بخوری

 

[Choi mary]

نه غلط می کنه بخواد

این چه حرفیه شوهرت هم حق داره بخواد پدر باشه یا نه

 

[Melody]

وای رفته پربازدبد

 

[سرنوشت]

مطمین شو اگه اون بچه بخواد ممکنه به مشکل بخوری

همیشه میای اینارو میگی انگار خودم نمی دونم

مثلا چه مشکلی

بحث و..

زن دوم

طلاق



نه همچین چیزی نیس

بیاری هم معلوم نیس بشه یا نشه بمونه یا نمونه آدم نمی دونه چی به سرش میاد

 

[سرنوشت]

این چه حرفیه شوهرت هم حق داره بخواد پدر باشه یا نه

منم باید راضی باشم بعدشم شوخی می کنم خودت می دونی شوخم بیخیال شو اون که نمیخواد خداروشکر حالا بعدهارو نمی دونم

 

[Choi mary]

همیشه میای اینارو میگی انگار خودم نمی دونم

مثلا چه مشکلی

بحث و..

زن دوم

طلاق



نه همچین چیزی نیس

بیاری هم معلوم نیس بشه یا نشه بمونه یا نمونه آدم نمی دونه چی به سرش میاد

من که خانواده ی شوهرت رو ندیدم با حرفهایی که از مادرشوهرت گفتی نگران شدم زیر سر شوهرت بشینه زندگیت رو بهم بزنه نمی دونم چرا خوشم نمیاد اذیتت کنن

 

[Choi mary]

منم باید راضی باشم بعدشم شوخی می کنم خودت می دونی شوخم بیخیال شو اون که نمیخواد خداروشکر حالا بعدهارو نمی دونم

نخواستی هم برو ببین علت سقطهات چیه درمان کن من تازگی از یه متخصص شنیدم بعضی بیماری ها تا یه مدتی خوب میشن خودم هم نگران شدم برم دکتر پیگیر درمانم بشم

 

[سرنوشت]

نخواستی هم برو ببین علت سقطهات چیه درمان کن من تازگی از یه متخصص شنیدم بعضی بیماری ها تا یه مدتی خوب میشن خودم هم نگران شدم برم دکتر پیگیر درمانم بشم

میدونم باید آزمایش سقط داد درمانشم همون موقع اس ، باید همسرم ببره دیگه هزینه اش روبده

بعدشم وقتی بچه نمیخوام الکی چرا برم

هرچی بشه مهم نیست

 

[سرنوشت]

من که خانواده ی شوهرت رو ندیدم با حرفهایی که از مادرشوهرت گفتی نگران شدم زیر سر شوهرت بشینه زندگیت رو بهم بزنه نمی دونم چرا خوشم نمیاد اذیتت کنن

مادرشوهرم که بویی از انسانیت نبرده از روز اول از این حرفا داشت حتی به خواهرم

به حرف اونه مگه هر چرتی میخواد بگه فقط با این حرفا کارما پس میده خودش و عزیزانش بدبخت تر میشن


جوابشو دادم باقیشم خدا جواب داده و میده

غیرمستقیم گفته ، به شوهرم گفتم مادرت تا حالا گفته گفت نه مامانم اونجوری نیس گفتم غیرمستقیم گفته دیگه ، فلان گفت بهم ،هیچی نگفت آروم گفت چه حرفایی می زنه .








دخترهای خودش خیلی بچه دار میشن

فعلا که سرش اومده انقدر دل اینو اونو شکونده خودش و عزیزانش از همه بدبختر شدن

من از این چیزها نمیترسم مهریه امو بده یه خونه برام بخره هر غلطی دلش میخواد کنه مهم نیست

اصلا اگه یه مرد همچین طرز فکری داشته باشه یا بخواد به حرف ننش زندگیشو پیش ببره همون بهتر که بچه دار نشی ازش ، بچه هم بدبخت میشه تو این زندگی بدون انسانیت


شوهرم آخرین بار بهم گفت به کسی ربطی نداره ما بچه بیاریم یا نه