چرا اینجوری کرد؟

[دختران تابستان]

زشت نیس بگه دوست ندارم اگه با دعوت نباشه بگه شام خوردم بهتره

نه نگو خوردم دوتالقمه به زور بخور بفهمه تودلت چی میگذره
اگه براهمه اینجوربود مسئله ای نبود

 

[هدی]

امروز مادر شوهرم بعد یه قرن یه غذای درست حسابی دعوت کرد اونم کوفتم شد
منم دیگ زیاد نمیرم چون همش بهانه میکنه امروز حال نداشتم بپزم و فلان و کلاس داشتم و اینا نون پنیر میاره منم گرسنه میمونم
یعنی منو غذا شون هفته ای یه بار غذا پختنیه بقیه یا تخم مرغ یا نون ماست و نون پنیر
برنج و مرغ بود بعد شوهرمم اومد نشست
من گفتم یکم زیاده منظورم این بود گوشتش کوچک تر باشه (شوهرمم میدونه من رون دوست ندارم و سینه میخورم)
یهو غذای من ک سینه بود رو برداشت و ران رو ک حالم ازش بهم میخوره رو داد به من هرچی گفتم اون زیاد بود فقط بازهم هم نداد
بهم خیلی برخورد چیزی نگفتم
اون رون کثیف مسیف رو نصفشو خوردم و نصفشم دادم بهش
کم مونده بود بگم انگار خیلی گرسنه ای بخور اه
برنجمم خالی کردم چون رون بدم میاد
گشنه موندم بخدا نمیدونم چرا اینکار رو کرد؟

عزیز دلم زودتر برو
خودت شام درست کن
منم اگر دیر وقت برم
حتی اگر از قبل گفته باشم
غدا حاضری میشه
خودت از عصر برو غذا درست کن

 

[هدی]

کی به کی میری

اون که پنیر میاره براتون بدون دعوت شام رفتین بهانه آورد اینکارو کرده بدون دعوت هی نرید شام

گاهی بعدشام بریدسر بزنید شام با دعوت

سمیرا جان
بنده خدا می گه من حتما با شوهرم می رم
برداشتم اینه فقط موقع شام می ره
ببخشید ولی توی خانواده ما عروس اینجوری رفتار کنه چیزی جلوش نمی زاریم

باید زودتر بره بعد خودشون باهم غذا درست کنند

 

[هدی]

امروز مادر شوهرم بعد یه قرن یه غذای درست حسابی دعوت کرد اونم کوفتم شد
منم دیگ زیاد نمیرم چون همش بهانه میکنه امروز حال نداشتم بپزم و فلان و کلاس داشتم و اینا نون پنیر میاره منم گرسنه میمونم
یعنی منو غذا شون هفته ای یه بار غذا پختنیه بقیه یا تخم مرغ یا نون ماست و نون پنیر
برنج و مرغ بود بعد شوهرمم اومد نشست
من گفتم یکم زیاده منظورم این بود گوشتش کوچک تر باشه (شوهرمم میدونه من رون دوست ندارم و سینه میخورم)
یهو غذای من ک سینه بود رو برداشت و ران رو ک حالم ازش بهم میخوره رو داد به من هرچی گفتم اون زیاد بود فقط بازهم هم نداد
بهم خیلی برخورد چیزی نگفتم
اون رون کثیف مسیف رو نصفشو خوردم و نصفشم دادم بهش
کم مونده بود بگم انگار خیلی گرسنه ای بخور اه
برنجمم خالی کردم چون رون بدم میاد
گشنه موندم بخدا نمیدونم چرا اینکار رو کرد؟

وقتی می گه حال نداشتم بپزم
کار داشتم
کلاس داشتم
یعنی دوست داره شما بری کمکش با هم غذا بپزید

 

[zhra996]

سمیرا جان
بنده خدا می گه من حتما با شوهرم می رم
برداشتم اینه فقط موقع شام می ره
ببخشید ولی توی خانواده ما عروس اینجوری رفتار کنه چیزی جلوش نمی زاریم

باید زودتر بره بعد خودشون باهم غذا درست کنند

زودتر هم رفتم همون نون پنیر بود
یه بار خودم رفتم پختم نمیشه کبرا خودم خودم بپزم همیشه

 

[zhra996]

وقتی می گه حال نداشتم بپزم
کار داشتم
کلاس داشتم
یعنی دوست داره شما بری کمکش با هم غذا بپزید

ببخشیدا من ولی رفتم یه بار دیدم گف بابا قراره نون بخره چیزی نمیپزیم
یا تخم مرغ میزاره بیرون یا سیب زمینی داخل هوا پز

 

[هدی]

ببخشیدا من ولی رفتم یه بار دیدم گف بابا قراره نون بخره چیزی نمیپزیم
یا تخم مرغ میزاره بیرون یا سیب زمینی داخل هوا پز

گل نازم اگر وضع مالی شون خوب نیست اشکالی نداره ولی اگر دارند مادر شوهرت خساست می کنی
جریان فرق می کنه
تقصیر از شوهرت هم هست وقتی می رید
همون جا جلوی مامانش بگه من بر می گردم
زهرا یک ماکارانی درست کن
یا مامان اگر مرغ هست بگو زهرا درست کنه
یا اگر بهت گفت تخم مرغ هست
بگو مامان ظهر خوردیم فکر کردم اینجا غذا برنجی هست

 

[zhra996]

وقتی می گه حال نداشتم بپزم
کار داشتم
کلاس داشتم
یعنی دوست داره شما بری کمکش با هم غذا بپزید

ولی اون موقع همیشه من میشم اونی ک میپزه
نمیشه ک منم خونه زندگی خودم رو دارم

 

[هدی]

ولی اون موقع همیشه من میشم اونی ک میپزه
نمیشه ک منم خونه زندگی خودم رو دارم

عزیز دلم
هفته یکبار یا ماه یک بار می ری
خودت بپز اتفاقی نمی افته

 

[zhra996]

عزیز دلم
هفته یکبار یا ماه یک بار می ری
خودت بپز اتفاقی نمی افته

اخه مادر شوهرم نیس
بچه هاش هم نیستند
هیچیی نمیپزه
برم بزور چیزی بپزم؟
یکم ناخن خشکند