?اشعار باباطاهر?

  • شروع کننده موضوع هلنم
  • تاریخ شروع

صنم

Guest
دلا در عشق تو صد دفترستم

که صد دفتر ز کونین ازبرستم

منم آن بلبل گل ناشکفته

که آذر در ته خاکسترستم

دلم سوجه ز غصه وربریجه

جفای دوست را خواهان ترستم

مو آن عودم میان آتشستان

که این نه آسمانها مجمرستم

شد از نیل غم و ماتم دلم خون

بچهره خوشتر از نیلوفرستم

درین آلاله در کویش چو گلخن

بداغ دل چو سوزان اخگرستم

نه زورستم که با دشمن ستیزم

نه بهر دوستان سیم و زرستم

ز دوران گرچه پر بی جام عیشم

ولی بی دوست خونین ساغرستم

چرم دایم درین مرز و درین کشت

که مرغ خوگر باغ و برستم

منم طاهر که از عشق نکویان

دلی لبریز خون اندر برستم?
مو را ای دلبر مو با ته کاره
و گرنه در جهان بسیار یاره
کجا پروای چون مو سوته دیری
چو مو بلبل به گلزارت هزاره
 

صنم

Guest
خداوندا به فریاد دلُم رس
کس بیکس تویی مو مانده بیکس
همه گویند که طاهرکس نداره
خدا یار مونه چه حاجتم کس
سیاهی دو چشمانت مرا کشت
درازی دو زلفانت مرا کشت
به قتلم حاجت تیر و کمان نیست
خم ابرو و مژگانت مرا کشت
 

دختر جذاب

Guest
عشق اول می‌کند دیوانه ات
تا ز ما و من کند بیگانه ات
عشق چون در سینه ات ماوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند
می شوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود
زنده دل ها می شوند از عشق ، مست
مرده دل کی عشق را آرد به دست
عشق را با نیستی و سودا بود
تا تو هستی ، عشق کی پیدا بود
 
استارتر
استارتر

هلنم

Guest
عشق اول می‌کند دیوانه ات
تا ز ما و من کند بیگانه ات
عشق چون در سینه ات ماوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند
می شوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود
زنده دل ها می شوند از عشق ، مست
مرده دل کی عشق را آرد به دست
عشق را با نیستی و سودا بود
تا تو هستی ، عشق کی پیدا بود
دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی بافتم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت
 

صنم

Guest
عشق اول می‌کند دیوانه ات
تا ز ما و من کند بیگانه ات
عشق چون در سینه ات ماوا کند
عقل را سرگشته و رسوا کند
می شوی فارغ ز هر بود و نبود
نیستی در بند اظهار وجود
زنده دل ها می شوند از عشق ، مست
مرده دل کی عشق را آرد به دست
عشق را با نیستی و سودا بود
تا تو هستی ، عشق کی پیدا بود
دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد
 
استارتر
استارتر

هلنم

Guest
درخت غم بجانم کرده ریشه
بدرگاه خدا نالم همیشه
رفیقان قدر یکدیگر بدانید
اجل سنگست و آدم مثل شیشه
 

صنم

Guest
اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ?
 

Nazbanoo

Guest
نکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن تنگت آیو
 
استارتر
استارتر

هلنم

Guest
جز عشق نبود هیچ دم ساز مرا

نی اول و نی آخهر و آغاز مرا

جان می‌دهد از درونه آواز مرا

کی کاهل راه عشق درباز مرا
آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بُوَد گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
 

nili

Guest
آنکس عاشق است از جان نترسد
یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بُوَد گرگ گرسنه
که گرگ از هی هی چوپان نترسد
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
میترسوم از اون لحظه که دیوونه نباشی
 
استارتر
استارتر

هلنم

Guest
نکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند
تو را از نامه خواندن تنگت آیو
وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 

دختر جذاب

Guest
دو چشمم درد چشمانت بچیناد
مبو روجی که چشمم ته مبیناد
شنیدم رفتی و یاری گرفتی
اگر گوشم شنید چشمم مبیناد
زندگی نیست بجز عشق
بجز حرف محبت به کَسی
وَر نه هر خار و خَسی
زندگی کرده بَسی…
 

بالا